مردي كه عفت و حيا را رعايت نمي كند، تا زمينه ي ناسالم را نيابد، نمي تواند آلودگي خود را بروز دهد؛ و اين در حالي است كه زن غير عفيف در جامعه زمينه را براي انحراف چنين مرداني آماده مي سازد.

زن و خانواده در نگاه فاطمه(س)

مي‌توان گفت كه در يك تقسيم‌بندي كلي، دو نظريه در مورد زنان وجود دارد:

ديدگاه اول؛ اين ديدگاه، به <ديدگاه متحجرانه و واپس‌گرا> معروف است و زن را موجودي طفيلي و وابسته به مرد دانسته و اصولاً هدف از خلقت زن را اين مي‌داند كه نيازهاي مرد را تأمين كند و نسل بشر ادامه يابد. در اين ديدگاه شخصيت فكري و روحي زن تابعي از شخصيت پدر و يا همسر اوست و زن همان‌گونه مي‌انديشد كه مردان زندگي او مي‌انديشند و از خود استقلال و ابتكاري ندارد. در همة جوامع بشري نمونه اين نوع نگاه به زن وجود داشته تا آنجا كه در برخي از جوامع وقتي زني همسر خود را از دست مي‌داد، ديگر دليلي براي ادامة زندگي نداشت و پيكر او را نيز در كنار جسد همسرش زنده زنده مي‌سوزاندند. در اين ديدگاه استقلال فكري، اقتصادي و حق رأي و تصميم‌گيري براي زنان معنايي ندارد و تنها مردان هستند كه در همة اين امور تصميم گيرنده اصلي بوده و سرنوشت زنان نيز در دست آنان است. در برخي از كشورهاي عربي نظير عربستان سعودي در حال حاضر نيز زنان از شركت در همة انتخابات محروم بوده و حق رانندگي و تنها مسافرت كردن را ندارند.

ادامه نوشته

گا‌م‌هاي زندگي مشترک (سوءظن ممنوع)

 گاهي فكر مي‌كنيم زندگي چقدر سخت است؛ شايد هم تلخ؛ گويي همه چيز تكراري است و روح ندارد؛ همة اين‌ها از آنجا سرچشمه مي‌گيرد كه منش‌ها و روش‌هاي صحيح براي بودن در كنار هم و همراه هم بودن را نمي‌دانيم؛ يا نياموخته‌ايم يا اگر آموخته‌ايم؛ نمي‌دانيم چگونه بايد اجرايش كرد. اما اين روش‌ها و منش‌ها مهم‌اند؛ حتي اگر جزئي و پيش پا افتاده باشد.
داشتن يك زندگي ايده‌آل، با نشاط و خوب، رعايت يك سري اصول و قواعد صحيح زندگي را مي‌طلبد. 

 سوءظن ممنوع

   

  برخي از صفات زشت ساختمان زندگي را به لرزه درمي‌آورد، اما برخي ديگر بنيان زندگي را به هم ريخته و آن را ويران مي‌کند. يکي از اين صفات، سوءظن است که هم در آياتو هم در رواياتبه شدت از آن نهي شده و نوعي دروغ به حساب آمده است.

ادامه نوشته

يكي از صفات زنان شايسته مسلمان عفت و پاكدامني است كه اين خود عامل مهمي در عدم ايجاد برخي اختلافات زناشويي در زندگي مشترك مي باشد .در حديثي از امام صادق (ع) نقل شده است :

«زن صالح از طلا و نقره باارزش تر است.»

اين حديث شريف ارزش زن در امور معنوي را به طور اجمال بيان مي دارد . زيرا اگر در راه تربيت فرزند و امور ديگري كه برعهده اوست قدمهاي مثبتي بردارد مي تواند انسانهاي بزرگي را پرورش دهد كه سبب دگرگوني عالم را فراهم آورند .

حجاب یا بکینی، کدام بهتر است؟

مخترع بازی «Scruples» که در مسائل زنان و جنبش‌های آزادی بخش نیز مطالعات و تحقیقاتی داشته، چندی پیش در مقاله‌ای نکاتی را نوشت که بسیار در خورد تامل است. دکتر «هنری ماکوو» در مقاله‌ای با عنوان «حجاب یا بکینی؟ گناه زن آمریکایی!» با مقایسه زنان مسلمان و زنان آمریکایی می‌نویسد:

روی دیوار دفترم دو عکس چسبانده‌ام: عکس اول تصویر زنی مسلمان و با حجاب است و در کنارش، تصویر زنی آمریکایی قرار دارد که در مسابقه ملکه زیبایی شرکت کرده و چیزی جز یک بکینی بر تن ندارد. زن نخست کاملا پوشیده است و دیگری کاملا عریان! ... نقش زن در عمق هر فرهنگ نهفته است، جنگ خاورمیانه علاوه بر دزدی نفت مسلمانان، به دنبال گسست آنان از دین و فرهنگشان و جایگزین کردن حجاب با بکینی است.

ادامه نوشته

                 تنها یک چیز را از زندگیت بیاموز : می گذرد!

طبیعت

 

 رنگین کمان پاداش کسی است که تا اخرین لحظه زیر باران بماند

 

 

زن چگونه مدیر انسانی و مدیر معنوی خودش و جامعه اش میشود؟

جلوه

معنویّت یک حداقلّی دارد و یک حداکثری،حداکثرش خودش است ولی حداقلش مقوله ای است تحت عنوان انسانیّت در نتیجه مسیری از یک حداقل انسانیّت تا یک حداکثر معنویّت پیش روی زندگی فردی و اجتماعی مردم قرار دارد. مردم قرار است کاری کنند تا حداقل انسانی زندگی کنند و بعد اگر خدا بخواهد بتوانند معنوی هم زندگی کند.

مدیر انسانی و مدیر جامعه فردی و اجتماعی را خدا تعیین کرده است،جنسیّت زن مدیر انسانی و مدیر معنوی بشر است.

 

 

ادامه نوشته

وقتی در باز است...


داری داخل یک کوچه طولانی راه می روی، چپ و راستت خانه های جور و واجور، درهای مختلف با انواع رنگ ها، حیاط های بزرگ و کوچک، حوض و پله و باغچه و ...
اما تو از کجا فهمیدی خانه ای که داری می بینی بزرگ است یا کوچک؟ اصلاً تو که نمی بینی حیاطش را ... تو داخل کوچه هستی و تنها چیزی که می توانی ببینی در است ...
در هایی که بعضی طرح دارند و بعضی ساده، بعضی رنگی و تر و تازه، بعضی زنگ زده و زهوار در رفته، ...
همینطور که داری به راهت ادامه می دهی، می رسی به خانه ای که درش باز است... تازه اگرخودت هم نخواهی از سر کنجکاوی هم که شده، باز هم سرت را می چرخانی و همانطور که داری رد می شوی، داخلش سرکی می کشی و بعد اگر کنجکاوی ات ولت کرد به راهت ادامه می دهی... فکرت مشغول می شود به حیاط و حوض و باغچه و...
آری در باز بود و توانستی داخل خانه را ببینی اما اگر در بسته باشد چه ؟؟؟باز هم می توانی ؟؟؟معلوم است که نه.اصلاً اگر آنقدر جلوی در بایستی تا علف زیر پایت سبز بشود هم نمی توانی ببینی چه خبر است در خانه. اصلاً وقتی در بسته باشد همینطور رد می شوی و می روی و هیچ چیز این خانه توجه تو را جلب نمی کند چه رسد به اینکه بخواهی داخلش را ببینی.
خلاصه کم کم به انتهای کوچه می رسی و داخل چند تایی از خانه ها را می بینی که در هاشان باز است، بعد می رسی به خیابان.
وارد پیاده رو می شوی و شروع می کنی به قدم زدن. آنطرف تر چند جوان را می بینی که از کنار همه بی تفاوت رد می شوند و می گذرند ولی وقتی به بعضی ها می رسند جور دیگری رد می شوند، شاید چیزی، حرفی، متلکی هم می پرانند. از خودت می پرسی چرا؟ چرا فقط به بعضی ها جور دیگری نگاه می کنند؟؟ چرا فقط به بعضی ها متلک می گویند؟؟؟چرا فقط بعضی ها را اذیت کمی کنند؟؟؟؟
بعد یاد کوچه می افتی...در بعضی خانه ها باز بود....

http://hijab-posters.blogfa.com