بسيار اتفاق افتاده كه كسي مشكلي را به بزرگي كوه به شمار مي‌آورده، اما با يك مشاوره خودش هم به آن مشكل خنديده و آن را سبك‌تر از كاه حس كرده است.
با خبر كردن شخص سوم از مشكل خويش، بهتر از رشد آن مشكل است؛ مشكلي كه مي‌تواند تمام زندگي را تحت الشعاع خود قرار دهد.
عيب ما اين است كه در تمام امور ديگر زندگي مشاوره را به عنوان يك اصل پذيرفته‌ايم، اما در خود زندگي اين گونه نيستيم. اگر بخواهيم خانه‌اي بخريم، ماشيني تهيه كنيم، كاري را انتخاب كنيم، وسيله‌اي را تعمير كنيم، با اهلش مشاوره مي‌كنيم؛ ولي وقتي در اصل زندگي به مشكل برمي‌خوريم، مشاوره نمي‌كنيم.
البته برخي نمي‌خواهند بپذيرند كه خامي، يكي از ويژگي‌هاي جوانان است. بالاخره جواني كه تا به حال تجربة زندگي مشترك را نداشته، نيازمند راهنمايي‌هاي كسي‌ست كه بتواند خامي او را جبران كند؛ اگر چه اين به آن معنا نيست كه بزرگ‌ترها نيازمند مشاوره نيستند؛ بلكه به اين معناست كه جوان‌ترها نياز بيشتري به مشاوره دارند.
يك نكته را هم ناگفته نگذارم كه منظورم از سفارش به مشاوره، اين نيست كه يك پاي زن و شوهر در خانه باشد و پاي ديگرشان در اتاق مشاوره؛ بلكه اول بايد تلاش كنيم با مطالعه و گفتگو با اهل فنّ، قواعد زندگي مشترك را بياموزيم؛ سپس در مواردي كه به مشكل برخورده و توان حلش را نداشتيم، به مشاور رجوع كنيم.
بايد پذيرفت که يک انسان در تمام ابعاد زندگي متخصص نيست تا بتواند همة مشکلات را با اتکا به نظر خويش حل کند. اگر کسي بناي چنين کاري را داشته باشد، زندگي خود را در معرض خطر قرار داده است. در حقيقت، مشاوره ايمن کردن کانون خانواده از افتادن در پرتگاه نيستي‌ست.
بارها در زندگي خود تجربه و در زندگي ديگران نيز مشاهده کرده‌ايم که کاري را بدون مشورت انجام داده، اما پس از مدتي که نتيجه را ديده‌ايم؛ پشيمان شده‌ايم. پس بدون شک يکي از اصلي‌ترين پشتوانه‌ها در زندگي مشترک، مشاوره است.

ويژگي‌هاي مشاور

هر کسي صلاحيت مشاوره ندارد. مشاور بايد داراي ويژگي‌هايي باشد که به برخي از مهم‌ترين آن‌ها اشاره مي‌کنيم:

عاقل باشد

سخنان و راهکارهايي که مشاور براي حل مشکل ارائه مي‌دهد، بايد برخاسته از تدابير منطقي و عاقلانه باشد. سخنان چنين مشاوري قابل اعتماد و عمل کردن است. مشاوري که اسير احساسات خود يا مخاطبش باشد، نمي‌تواند در مشاوره مصلحت حقيقي را در نظر بگيرد و به همين دليل هم قابل اعتماد نيست.

خدا ترس باشد

مشاوره عرصة حساسي‌ست که در بسياري از موارد شبيه به جلسة قضاوت مي‌شود. ممکن است نتيجة يک مشاوره به سود يا زيان شخص مشاور تمام شود. گاهي هم يکي از نزديکان مشاور با او مشورت مي‌کند که نتيجة مشاوره در زندگي او اثربخش است و گاهي هم ... . به هر حال شرايط مختلفي در مشاوره اتفاق مي‌افتد که مشاور در صورتي مي‌تواند آنچه را حق است، بگويد که از خدا بترسد.

صاحب نظر باشد

اگر کسي به فلسفة مشاوره توجه کند، بدون ترديد حکم خواهد کرد در هر زمينه‌اي، بايد با کسي مشورت نمود که در آن زمينه صاحب نظر و متخصص باشد. متأسفانه اين مطلب روشن دربارة زندگي مورد غفلت واقع شده است. بسيار مشاهده مي‌شود که زوج‌هاي جوان راه‌هاي پيش‌گيري يا برون رفت از مشکلات را از کساني مي‌پرسند که صلاحيت‌هاي ابتدايي نظر دادن دربارة اين امور را هم ندارند. بسياري از اين افراد که طرف مشاور اين جوانان قرار مي‌گيرند، شکست‌ها و پيروزي‌هاي اطرافيان خود را به عنوان قانون و قاعدة زندگي به دوستان و اطرافيان خود ارائه مي‌دهند. مشاوره با چنين افرادي اگر چه دل‌سوز انسان هم باشند، زندگي انسان را به مخاطره مي‌اندازد.

خيرخواه و دل سوز باشد

مشاور، تنها بايد خير و مصحلت ديگران را در نظر بگيرد. بدون داشتن اين نگاه، ممکن است مشاوره آلوده به اغراض نفساني شود. حب و بغض‌ها را نبايد در مشاوره دخالت داد؛ زيرا در اين صورت نمي‌توان آنچه را که خير مخاطب است، در نظر گرفت. ممکن است نتيجة مشورت با يک مشاور خيرخواه خلاف ميلمان باشد، اما اين نتيجه قابل اعتمادتر از مشورتي‌ست که مطابق ميل انسان باشد؛ اما از جانب کسي که خيرخواه نيست.

مقيد به دين باشد

تقيد به دين، يکي از ويژگي‌هاي اصلي مشاور است. بدون آشنايي و توجه به دين نمي‌توان انسان‌ها را در مسير صحيح زندگي پيش برد. در برخي از گام‌‌هاي گذشته؛ به ويژه گام هدف زندگي به صورت مفصل در اين باره سخن گفته‌‌ايم که راه خوشبختي و سعادت يکي بيش نيست و آن، راهي‌ست که انسان را به بندگي مي‌رساند. کسي مي‌تواند انسان را به اين مقصود برساند که با برنامة بندگي، آشنا و به آن پايبند باشد. تأکيد مي‌کنم آشنايي با دين و پايبندي به آن، دو عنصر اساسي در وجود يک مشاور است. مشاوراني که در بند نظريات روان‌شناسان غربي بوده و گزاره‌هاي علمي آنان را مانند قرآن مي‌دانند، نمي‌توانند خير و صلاح مخاطبشان را نشان دهند. مشاوره با اين دسته از مشاوران بيش از آنکه به سود انسان باشد، زيان دارد.

راز دار باشد

براي اينکه بتوانيم آنچه در دل داريم به راحتي به مشاور بگوييم، بايد خيالمان آسوده باشد که او اين سخنان را به رسم امانت در نزد خود نگاه مي‌دارد. در غير اين صورت يا نمي‌توانيم مشکلمان را آن گونه که هست، نزد او بيان کنيم يا اينکه با بيان مشکلات نزد چنين فردي، زندگي خود را در معرض خطر قرار داده‌ايم؛ زيرا ممکن است هويدا شدن راز ما در نزد ديگران، به آبرويمان آسيب زده يا اينکه مشکلات قابل توجهي را در زندگي‌مان ايجاد کند.

حليم باشد

مشاوره نيازمند به حوصلة فراواني‌ست؛ زيرا به طور معمول زمان زيادي را از مشاور مي‌گيرد. اگر چه مشاوره فقط براي حل مشکلات پيش آمده نيست و وظيفة پيش‌گيري از مشکلات را هم دارد، اما بيشتر مراجعه کنندگان به يک مشاور، کساني هستند که در زندگي‌شان مشکلي پيش آمده و از مشاور تقاضاي راه حل دارند. يک مشاور براي اينکه بتواند راه کار مناسبي براي حل مشکل مخاطب خود ارائه دهد، بايد به خوبي و با حوصله مشکل او را بشنود. شنيدن مشکلات گوناگون در يک روز، ممکن است از توان انسان کاسته و آرام آرام او را فرد کم حوصله‌اي کند. بايد توجه داشت که مشاوري که حليم نيست، نمي‌تواند راهنماي خوبي براي حل مشکلات باشد.

با تجربه باشد

بر خلاف تصور برخي که سواد را شرط اول و آخر يک مشاور مي‌دانند، بايد گفت همه چيز در سواد خلاصه نمي‌شود. تجربه خود معلم بزرگي‌ست که از شرايط لازم براي يک مشاور قابل اعتماد است. بسياري از مطالبي که در کتاب‌ها نمي‌توان يافت، در دنياي تجربه يافتني‌ست.

دور انديش باشد

براي ارائة راه حل در مشکلات مختلف بايد، دور انديش بود تا بتوان راهکارهاي درست و منطقي ارائه داد. انسان سطحي‌نگر فقط امروز را مي‌بيند و توانايي ديدن آينده را ندارد، در حالي که در مشاوره بايد به عاقبت کارها انديشيد.

ترسو نباشد

گاهي مشاوره‌ها با تمام هستي يک انسان گره مي‌خورد که در اين مواقع اظهار نظر، نيازمند به جرأت و جسارت ويژه است. مشاور در ابتدا بايد از علم کافي براي ارائة راهکار در اين موارد برخوردار باشد. پس از آن هم بايد جرأت کافي براي مشاوره در اين موارد حساس را داشته باشد. احتياط در همه جا لازم و ضروري‌ست، اما اگر احتياط براي يک مشاور جنبة ترس پيدا کند؛ نمي‌تواند راه برون رفت از مشکلات ويژه را نشان دهد؛ چنين مشاوري ممکن است اموري را که چندان هم سخت و بزرگ نيست، در نگاه مخاطب خود بزرگ جلوه دهد، به گونه‌اي که رويارويي با آن براي او ناممکن جلوه کند.

بخيل و حريص نباشد

انسان بخيل، به دنيا نگاه مادي داشته و تمام دنيا را با پول و ماديات مي‌سنجد. همين نگاه است که موجب مي‌شود انسان به عيب‌هاي ديگر نيز مبتلا شود. حريص هم مانند بخيل است؛ با اين تفاوت که بخيل به آنچه دارد، دل بسته و حريص به آن چه دارد، دل بسته و به آنچه ندارد و در دست ديگران است، چشم طمع دوخته است. انسان حريص نمي‌تواند نگاه واقع بينانه‌اي به دنيا داشته باشد. او براي به دست آوردن آنچه مي‌خواهد، هر کاري را جايز مي‌شمارد؛ به همين دليل هم در مشورت‌هاي خود کارهاي زشت را زيبا جلوه مي‌دهد. چنين کساني وقتي به عنوان مشاور انتخاب مي‌شوند، راهنمايي‌هايي خود را بر اساس همين نگاه مادي ارائه مي‌دهند. به همين دليل هم نمي‌توان به راهکارهاي آن‌‌‌ها اعتماد کرد؛ زيرا مقصد اين دو در زندگي، متفاوت از آن چيزي‌ست که انسان براي آن به دنيا آمده است.

نکات مشاوره

در مراجعه به مشاور به نكات زير توجه ويژه كنيد:

اول؛ مشاور را امين خود بدانيد و تمام مسائلي را كه در ميان شما و همسرتان گذشته، بدون کم و کاست بيان كنيد. گاهي نگفتن يك نكته موجب مي‌شود كه راهكار مشاور براي حل مشكل شما، نتيجة عكس بدهد و يا حداقل بي‌تأثير بشود.

دوم؛ مشاوره‌ها در زندگي مشترك، وقتي نتيجه‌اي زود هنگام و مفيد مي‌دهد كه هر دو طرف به نزد مشاور بروند؛ پس حتي المقدور با همسرتان پيش مشاور برويد.

سوم؛ تحمل و حوصله را فراموش نكنيد. همان طور كه اشاره شد، حل مشكلات خانوادگي در مواردي نيازمند گذر زمان است؛ پس به دستورات مشاور عمل كنيد و مشاورتان را ـ اگر درست انتخاب كرده‌ايد ـ زود عوض نكنيد.

چهارم؛ وقتي با همسرتان به نزد مشاور مي‌رويد، در نوع سخن گفتنتان دقت كنيد؛ مبادا غرور او را در مقابل مشاور خُرد كنيد.

پنجم؛ اگر مشاورمان را درست انتخاب کرديم، از همان ابتدا با خود شرط کنيم که به راهنمايي‌هاي او عمل کنيم؛ حتي اگر بر خلاف ميلمان بود؛ زيرا نفس اماره در مشاوره هم بي‌کار نخواهد نشست و انسان را از پذيرش حق منصرف مي‌کند. يکي از فلسفه‌هاي اصلي مشاوره، آن است که انسان وقتي با مشکلي مواجه مي‌شود و خود به دنبال راه حلي براي آن مي‌گردد، به طور معمول با خواهش‌هاي نفساني خويش به دنبال راه حل است؛ يعني دوست دارد راهي را براي حل مشکل خود انتخاب کند که با منافع شخصي او مطابق باشد؛ در حالي که در مشاوره بايد به دنبال مصلحت حقيقي بود که اين مصلحت، ممکن است با منافع شخصي در تعارض باشد. در زندگي مشترک مسائل مختلفي به وجود مي‌آيد که بايد از منافع شخصي گذشت و فقط به مصحلت زندگي انديشيد. ورود يک مشاور در اين موارد، موجب مي‌شود منافع شخصي و خواهش‌هاي نفساني تعيين کنندة راه حل نباشد؛ زيرا اگر يک مشاور ويژگي‌هاي لازم را داشته باشد، فقط با در نظر گرفتن مصلحت حقيقي راهنمايي مي‌کند.

ششم؛ خود رأي بودن، سست انديشي و سطحي فکر کردن، دم دمي مزاج بودن و لجاجت از آفات مشاوره است. مشاوره براي صاحب اين صفات فايده ندارد؛ زيرا اگر خودرأي مشورت هم کند، در پايان به حرف کسي عمل مي‌کند که مطابق با ميل او نظر داده باشد؛ انسان سست انديش و سطحي نگر نيز توانايي فهم مشورت‌هاي دورانديشانه را نداشته و نمي‌تواند آن را پذيرفته و عمل کند؛ دم دمي مزاج‌ها شايد در جلسة مشاوره تمام حرف‌هاي مشاور را تصديق کنند، اما پس از آن خيلي راحت تغيير جهت داده و آهنگ ديگري را ساز مي‌کنند؛ انسان لجوج هم موفقيت خود را در مخالفت مي‌بيند.

هفتم؛ قبل از مشاوره از خداوند طلب خير کنيم تا خداوند مشاور صالحي را در مقابلمان گذاشته و آنچه را که به صلاحمان است، بر زبانش جاري کند.
ادامه دارد...

محسن عباسي ولدي