باران ،بوی ديوارهای کاهگلی را بيدار کرده

بيا دست در دست هم
قلبهايمان را
زير باران
به گردش ببريم
دل ما از سنگ نيست
دل ما کاهگلی ست
صميمانه
ساده
روستايی
بگذار تا باران
بوی قلبهای ما را بيدار کند
بگذار با باران
ما به جايی برويم
که نيازی نيست به چتر
که در آن ييلاق سبز عشاق
نياز همگان
باران است
+ نوشته شده در شنبه دهم تیر ۱۳۹۱ ساعت 0:23 توسط موجود زنده
|
یکی بود، یکی نبود. اگر هم بود، کسی نبود.